من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

من، او، ظرفیت

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ق.ظ

گفتند روزی رو میارن دم خونه. نزدیک ترین روضه نزدیک خونه تون برو

حاج خانم صاحبخانه روضه داره

خانم روضه خوان، مطلبی گفت که گره فکریم باز شد. واقعا روزیم همین جابود.

یه چیز دیگه هم گفت؛ چیزی که ذهنم از بشدت درگیر کرده

گفت : دهه اول محرم، یاران امام حسین رو مشخص کرد. اونهایی که جامونده بودند رو رسوند، اونهایی که روحشون هنوز قابلیت شهادت پیدا نکرده بود رو هم رسوند- مثل میوه ی کالی که میرسه- اونهایی که بنای رسیدن نداشتند رو هم جدا کرد.


حالا ذهن من اسیر شده! این دهه ظرفیت حسینی کردن داره.چه کنم که برسم؟

چطور از ظرفیت این دهه استفاده کنم؟

مطلب دیگه، شاید بیربط به همون اولی هم نباشه.

من طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه


هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.

یا به قول شاعر: 
آب کم جو! تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست

از زمانی که این بیت رو شنیدم، نفهمیدمش. تشنگی بدست آوردن چجوریه؟ چطور میشه خودمونو تشنه تر کنیم. 
اون طلبی که اکر درما ایجاد بشه، معرفت و عشق خدا هم همراهش میاد، چیه؟ چگونه است؟ چطور ایجادش کنیم یا افزایشش بدیم؟
خدایا خودت جواب بده. من نمیفهمم
۱۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۰۶:۲۲
بانو ایرانی