من، او، دغدغه
شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ق.ظ
حالم بده
شاید هم خوبه
نمیدونم
درگیرم با خودم، با وظیفه ای که خون شهدا برگردنم گذاشته، با بی تفاوتی ، بی دغدغگی، با...
به خونهایی فکر میکنم که هر روز برزمین ریخته میشود تا این انقلاب حفظ شود. و من وسط این انقلاب، این امنیت ، این جمهوری اسلامی، بی دغدغه ایستاده ام و حواسم به هیچی نیست
جواب این خونها را چگونه باید داد
جواب اشک کودکها
جواب تنهایی و بی کسی زنها
خدایا من چه کنم؟
پ ن: ماجرای نیمروز رو چند بار باید دید. عمیق