من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

من، او، نماز جماعت

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۴ ق.ظ

- مامان می خوام نماز جماعت بخونم.

- با کی؟

- با شما دیگه

نمیشه مامان!

- چرا نمیشه به زن اقتدا کرد؟

- زن می تونه به زن اقتدا کنه. ولی زنی که خصوصیات لازم رو داشته باشه

- خب من می خوام به شما اقتدا کنم.

- نمیشه مامان

-چرا؟

- چون من عادل نیستم!

- عادل یعنی چی؟

- یعنی کسی که ظلم نکرده! و من ظلم کردم

- به کی؟

- به تو! به خودم!

- یعنی بابا هیچ وقت ظلم نکرده؟

- در مورد آدمها نمی تونیم قضاوت کنیم. شاید توبه کرده باشه

- خب شما هم توبه کنید!

بدو دختر نمازتو بخون! الله اکبر

فقط با تکبیرة الاحرام تونستم از دست سوالهاش فرار کنم.

چقدر بده که مجبورم فرار کنم! بخاطر اینکه اونطوری که باید، خوب نبودم!

وای از یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه

خدایا منو اونطوری قرار بده که ازم راضی باشی تا  شرمنده نشم روز قیامت

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۰۶:۵۴
بانو ایرانی