من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

من، او، ایثار

چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۴ ب.ظ
جوون بود. هم سن و سال خودم. شوهرش مریضه! قبل ازدواج هم مریض بوده و بهش نگفته بودند. روز به روز حال شوهرش بدتر می شه و الان، حتی گاهی اوقات کنترل دفع خودشم نداره.
اما زن، زندگی رو می گردوند، کار می کرد، با نشاط. یه رستوران کوچولو توی یه روستا!
به چهره اش نگاه کردم. بهشتی بهشتی بود. یادم به حدیثی افتاد که می گه کسی که ایثار می کنه، خدا جهنم رو بهش حرام می کنه و بهش می گه هر جای بهشت که دوست داری مستقر شو!
آره! شوهرش حتما دوست داشتنیه! پله ی بهشت این زنه. حق داره شوهرش رو روی سرش بذاره.
منم شعر گفتم.

زن بود و هی شعر می ریخت
در شیشه های مربا
می بافت در شعر هایش
قالی به قالی خودش را

لحن سلام سماور
موسیقی دیگری داشت
طعم غزلهای آن زن
تا شهر هم مشتری داشت

وقت وضو شعر ها را
می خواند با شر شر رود
در دستهایش عدس هم
تسبیح ذکر و دعا بود

گلهای پیراهن او
بیرنگ و رو ماند و پژمرد
چین و چروک نگاهش
اصلا به سنش نمی خورد

زن با سر انگشت تدبیر
احساس خود را رفو کرد
پیراهن زندگی را
با مهربانی اتو کرد

خسته ولی با نشاط است
نه مثل حال منو تو
زن بود او هم عزیزم
هم سن و سال من و تو

پ ن: اینکه آدمهایی ظلم کردند به این زن و باعث شدند همه جوانیش به مریض داری بگذره، سر جای خودشه! اما اینکه این زن از همین مسیر، باید به بهشت برسه، امتحان این زنه!
خدا به همه مون کمک کنه از پس امتحان هاش، درست بربیاییم.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۷
بانو ایرانی

نظرات  (۵)

هم حکایت هم شعر هردو عالی بود


واقعا فاصله فهم این نوع امتحانات تا عمل و قبولی چقدر زیاده
۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۲:۳۰ زهرا شیرازی

شاید اگر هم میگفتن باز هم انتخابش همین بود

تا خدا چی برای آدم رقم بزنه

اما همینکه از مشکلات برای خودش سد درست نکرده احسنت داره

ان شالله که عاقبت همگی ختم بخیر بشه

سلام
یعنی این خانم هیچ وقت حتی وقتی که از نظر هورمونی غالب خانم ها در فاز افسردگی و غم می روند؛هم از این شوهر همیشه مریض ناراحت نشده؟از اینکه می شده کنار همسری باشه که بتونه بهش تکیه کنه؟نه اینکه بارش باشه؟این ها رو میگم چون همسری دارم که بیشتر وقت ها به خاطر بیماری مزمنی که دارد کسل و خسته و ناراحت است و من بعد چندسال تونایی سرکردن و تحمل این چنین مرد خسته و بیماری رو ندارم و خودم به شدت پرخاشگر شدم
پاسخ:
مگه میشه خسته نشده باشه؟ مگه میشه ناراحت نشده باشه. مگه میشه گاهی آرزو نکرده باشه که همسرش طبیعی باشه.
نه! حتما خسته شده. گله کرده. گریه کرده تو خلوتش اما نذاشته شرایط بهش غلبه کنه. با خدا معامله کرده و محکم ایستاده.
طبیعی بودن و انسان بودن خودمون رو بپذیریم اما اشرف مخلوقات بودن خودمونم بپیذریم.
درسته که شرایط گاهی ما رو تا سر حد نابودی پیش می بره اما خدا ما رو اونقدر توانا آفریده که بتونیم از میون همین سنگلاخ، راه بهشتمونو بسازیم.
۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۸ فاطمه سادات داوری
سلام، وب قشنگی داری، به منم سر بزن، لینکم (پیوند)کن لینکت میکنم [گل]]
سلام..اصن ندیده دوست دارم...چند سال پیش باهات اشنا شدم و می خوندمت..الا ساعت یک و نیم شب یادت افتادم و به زور پیدات کردم...هنوزم زیبا مینویسی که نشات گرفته از فکر و روح بزرگته...خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت...هرچند وقتی میخونمت حس میکنم سالهاست که می شناسمت...ممنون که اینقد خوب دختراتو تربیت میکنی...به وجودت افتخار میکنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی