من،او، آرامش
براساس مطالعات، تفکرات و بررسی های کاملا شخصی، به این نتیجه رسیدم که خداوند دنیا رو برمحور آرامش، خلق کرده
هر چیزی که این آرامش رو تقویت کننه، ممدوحه و هرچیزی به این آرامش لطمه بزنه، مذموم
تمام اوامر و نواهی الهی، رو با همین نگاه اگر بررسی کنیم، به رحمت خدا بیشتر واقف میشیم.
فاطمه خانم ما، از اون بچه هاییه که یه دزدگیر بهشون وصله. یعنی هرررر اتفاقی در هرررر زمانی، صدای جییییییغ وگریه ی ایشونو در میاره. خب ترفند ها زیاده برای مقابله با یه اخلاق بد. یکیش بزرگ کردن قسمتهای خوب همون نقطه ضعف ها رو بزرگ کنیم.
فاطمه خانم خیییلی مهربونه و قدرت خاصی در عوض کردن حال بد اطرافیانش علی الخصوص من، داره. یعنی به محضی که ببینه من ناراحتم، سریع کاری میکنه تا حال من خوب بشه.
یه بار محدثه خانم و فاطمه خانم داشتن بازی میکردن که محدثه خانم به فاطمه خانم نقش پلیس رو اعطا کرد! فاطمه هم جییییییییغ میزد که من پلیس نیستم.
بغلش کردمو گفتم عزیزم پلیس یعنی کسی که مراقب بقیه است. مثل تو که پلیس آرامش منی!
گفت من پلیس آرامش شمام؟
اره
خب پلیس آرامش من کیه؟
من
حالا چند روزه، هروقت حالم بده، میگم: پلیس آرامش من! و فاطمه خانم سریع میاد تو بغلمو حالمو خوب میکنه. اعتماد بنفسی که میگیره، آرامش زیادتری که خودش گرفته و یه عالم اتفاق خوب دیگه از نتایج ابتداییه این کاره.
وقتی هم حالش بده میاد بالاسرم میگه: مامان حالمو خوب کن. خیلی حس خوبیه که میدونم کاری که الان دارم برای بچم انجام میدم، نیاز شه و داره حالشو خوب میکنه.
خدا با ظهور آقامون، حال همه مونو خوب کن