من، او، ناراحت نباش
دوشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ق.ظ
حرصمو دراورده
کاری که صدبار _ نه! همین الان گفتم نکن، انجام داده
تذکری ندادم. حرفی نزدم.ساکت نشستم پای مطالعه. اما میفهمه ناراحتم
میاد جلوم میگه: مامان! شما از من ناراحت نباشید
نگاهش میکنم. مگه وقتی انقدر ناز میکنی، میشه ازت ناراحت باشم.
یادم به حرف این روزهای خودم میفته که همش به خدا میگم: خدایا! کمکم کن طوری زندگی کنم که تو راضی باشی. امام زمانم راضی باشه
ولی میدونم ناراحتش میکنم با اعمالم
خدایا! چطور خودمو برات لوس کنم؟ چطور خودمو عزیز کنم برا امامم
خدایا راهشو نشونم بده
دوستت دارم مهربونترین مهربونا
۹۵/۰۳/۰۳