من، او، همنشین
دوستان خوب که داشته باشی، حرفهای خوب میشنوی، حتی توصیه های اساتید ناااااب، به گوشت می رسه! خدا دوست خوب نصیب همه مون کنه
چند وقتی یه دوست خوب دیگه نصیبم شده که از شاگردان استاد همیز هستند. داشت توی جمع حرف می زد که دیدم حرفهاش عالیه
گفت: هر نمازی که از اهل یه خونه قضا میشه، در رو روی یه سری شیطان باز می کنه که وارد خونه بشن. شاید هم به واسطه ی اون نماز قضا شده، یه سری شیطان متولد می شن که میان توو همون خونه! و وظیفه شون بهم زدن روابط بین اهالی اون خونه است!
حالا ما هی دنبال دلیل بد خلقی اهل خونه می گردیم! دنبال دلیل دعواها، سوء تفاهم ها، کدورت ها!
ما باید دائما تلاش کنیم که شیاطین رو از خونه مون بیرون کنیم.
و من یادم افتاد که یه سری چیزهای دیگه هم شیاطین رو وارد خونه می کنه
عدم نظافت خونه. خصوصا ظرف نشسته آخر شب و وجود تار عنکبوت
وجود آشغال در خونه در طول شب
بلند کردن صدا توو خونه. مخصوصا توسط زن
و ...
اما فضای اطراف ما هرگز خالی نیست! یا ملائک هستند یا شیاطین. یا با انرژی مثبت پره یا منفی!
قرآن خوندن، دعا خوندن، نماز اول وقت، خوش اخلاقی، خوش اخلاقی، خوش اخلاقی فرشته ها رو نازل می کنه و طبیعتا شیاطین می رن!
خدا به همه مون کمک کنه که هم نشین بنده های خوبش باشیم. هم فرشته ها، هم انسانهای پااااااااک و دوست داشتنی که خدا دوستشون داره
-------------------------------------------------------
پ ن1: یه اعتراف! وقتی بد خلق می شم، از خودم متنفر می شم! حفظ آرامش و خوش اخلاقیم، برام از همه چیز مهمتره! حتی از زیارت امام رضا که دلم پر می کشه براش
پ ن2: بعضیا که از نزدیک منو دیدن، می گن روش تربیتی من خوب نیست! و نمی پسندن! من یه مادر بسیار مقتدر و در عین حال مهربون و انعطاف پذیرم! اما خیلیا معتقدن مادر باید جلوه ی جمال خدا باشه و رحمت! غیر از این نباید ازش صادر بشه!
اما من معتقدم بچه باید با یه رفتار مقتدرانه و در عین حال محبت آمیز بزرگ بشه. اگر پدر مقتدر باشه تا این مسئولیت رو به عهده بگیره که فبها اگر به هر دلیل نیست، نمیشه که تربیت بچه رو متوقف کرد! مادر باید هر دو مسئولیت رو به عهده بگیره! مثلا بابای من جنگ بود! سر کار بود و ...، مادرمون هر دوو وظیفه رو عهده دار بود! خیلی مادرهای دیگه هم هستند که همراه مقتدرشون نیست! پس باید هر دو نقش رو ایفا کنن!
به نظر من اینکه از جلوه ی رحمانیت مادر، در نظر بچه کم بشه، بهتره تا تربیت بچه خراب بشه! هرچند چون خودم چنین مادری داشتم، می دونم اون جلوه ی رحمانیته هم چندان دست نمی خوره! فقط جلوی سوء استفاده گرفته می شه!
البته باز هم نظر اونها محترمه. خدا هدایتم کنه
اقتدار باید باشه. اصلا ربطی به پدر یا مادر بودن نداره. وقتی بچه ببینه که مادر(یا پدر؛ و گاهی در تقابل قرار دادن مادر و پدر ) سر حرفش نیست به راحتی میتونه به هیچ قانونی پایبند نشه.
اساتید فن میگن که حتما مادر باید سر نه ای که میگه بمونه. یا سر بله که میگه بمونه.
(و اتفاقا نقش پدر حمایتیه. یعنی در ظاهر کلا سکوت کنه روی نظرات تربیتی مادر! و در باطن کنترل کنه یعنی در خفا به مادر تذکر بده یا با چشم و ابرو بگه این یه بار رو اجازه بده... و الا نقش مستقیم نباید داشته باشه پدر! که بچه ها هم نخوان از مقابل هم قرار دادن پدر و مادر نهایت سو استفاده رو ببرن)
حالا به همین راحتی هم نه نگیم. اما وقتی میگیم اگه از حرفمون برگردیم به این نتیجه میرسن که با چند بار اصرار کردن میتونن به خواسته اشون برسن.
این از همون کوچیکی هست.یعنی قانونیه که از همون اول وجود داره. بچه های دو ساله ای رو میبینم که به قدری گریه میکنن که حد نداره. متوجه میشم اینا خواسته هائی دارن و در گذشته داشتن... پدر ومادر اولش نه گفته ان اما بعد از یه مدت به خاطر گریه مجبور شدن که تن به خواسته بچه بدن.(مادربزرگ ها میگن مگه بچه چی میخواد بده بهش گریه نکنه... خب این قانون رو تخریب میکنه)
بچه قانون رو یاد میگیره. الان دوقلوها میدونن اگه مامان گفتن نه یعنی نع!!!
ولی خیلی وقت ها شده نیازشون رو میگن. منم میگم نه. و تو یه موقعیت مناسب که مثلا یه کمکی دادن یا یه حرفی که فکرش رو نمیکردم به راحتی گوش کردن(مثلا نرو توی جوی آب امروز هوا یه کم خنکه سرما میخوری!!!) خیلی زود میگم خوب حالا که گوش کردی فلان کاری که میخواستی هم میتونی انجام بدی مثلا میخواستی یه نقاشی اضافه تر بکشی(مثلنا؛ و الا که نقاشی آزاده تو خونه ما)
خب بچه ها میفهمن که برای چیزی که میخوان باید تلاش کنن. گاهی از یه علایقیشون بزنن تا به یه سری دیگه برسن.
نمیدونم درست متوجه حرفاتون شدم و بعد رفتم بالای منبر یا نه !!! بی زحمت میکروفن رو
بگیرین...