من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

پست موقت

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ق.ظ

مربوط به پست قبل



یکی از عزیزانم درگیر گناهی بود که میگفت با اینکه دلم نمیخواد گناه کنم اما نمیدونم چرا توان برترکش ندارم

براساس این دریافت جدید،بهش گفتم نمازت رو درست انجام بده

درحدتوان دراول وقت، با وضوی کامل و قیام و قعود درست

چند روز پیش منو دید گفت یه نفرتی از گناه داره درمن شکل میگیره

الهی همه مون نفرت از گناه پیدا کنیم

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۲
بانو ایرانی

من، او، مهربون ترین

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

بعضی چیزها رو  بارها شنیدیم اما یهو انگار بند دل آدمو پاره میکنه.

مثل شعری که امروز شنیدم.گویا حرف من و خدا بود


چشمامو بستم از کنارش رد شدم

چشماشو بسته تا نبینه بد شدم

هرکار میکنم ازم نمیگذره

حسی که بین ماست، از عشق بیشتره


بعضی حرفها رو هم میشنویم، حسرت میخوریم کاش سالها پیش شنیده بودیمش.

مثل تفسیر این آیه 

اضاعوا الصلوة و التبعوا الشهوات

مراحل انحراف، اول ضایع کردن نمازه بعد تبعیت از شهوات

اینو شنیده بودم که نماز از بدیها دور میکنه اما اینکه مفهوم مخالفشم، درسته، تازه فهمیدم

نخندین بهم! خب نشنیده بودم.

شاید بدرد بچه هام بخوره. بهشون بگم که مرز سعادت و شقاوت، نمازه

اونم نه هر نمازی! نمازضایع نشده!!

خدایا

هرچی نماز ضایع کردم ببخش.هرچی تبعیت از شهوات کردم بخاطر جهلم بوده.

خدایا

من رو به سعادت برسون. دوستت دارم مهربون ترین مهربونها

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۸
بانو ایرانی

من، او، ظلم( شاید پست موقت)

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ق.ظ

دارم رو یه خطبه نهج البلاغه کار می کنم.

قفل شده! گیر کرده!

توسل کردم به حضرت امیر و نور چشمشون امام عصر!

چشمم خورد به تعبیر آقا در این مورد! چه کامل! چه قشنگ! چه راه گشا

دارم می خونم و لذت می برم و غرق شدم درش! یهو می بینم چند تا نقطه گذاشته و بعدش نوشته : انفجار بمب!

خدایا! بعضی ظلم ها چقدرررررررررر بزرگن! چقدر گره های علمی می تونست توسط خیلی ها باز بشه که دشمنان با جهالتهاشون مانع شدن

خدا رو شکر که آقا هنوز هستن و خیلی گره ها رو باز می کنن اما حسرت کامل شدن اون بحث، به دل یکی مثل من، مونده


۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۵۹
بانو ایرانی