من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

من، او، اعتیاد

جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

واقعا فلسفه رو دوست دارم. هرچی هم بیشتر می خونم، بیشتر دوستش دارم.

دیروز تو تاریخ فلسفه اسلامی، داشتم نظریات جناب فارابی رو می خوندم. چند موضوع بود که دیوانه ام کرد.

یکی از مطالبی که به مباحث ما هم خیلی ربط داره، مسئله ی تعلیم و تأدیب بود

اینکه تعلیم فقط ابزارش قولی هست. یعنی تو فقط می تونی با گفتن به کسی چیزی یاد بدی. اما تأدیب، هم ابزار قولی داره هم فعلی؛ هم گفتار هم رفتار.

یکی از ابزارهای خوب تادیب که باعث می شه فضائل اخلاقی برای یه نفر تبدیل به ملکه بشه، اعتیاده. یعنی فرد عادت پیدا کنه به انجام یه کار خوب( که البته در تخریب و تهاجم فرهنگی، دشمن از همین روش برای اضمحلال فرهنگ جامعه استفاده می کنه و مردم رو عادت می ده به انجام کار بد)

حالا اعتیاد چطور حاصل می شه؟ تکرار یک عمل به مدت طلانی با فاصله ی کم

حالا برو مثال:

نماز اول وقت!

سحر خیزی

مطالعه (استفاده از اصطلاح اعتیاد برای مطالعه رو قبلا از آقا شنیده بودم)

تو تربیت و هزاران موضوع خوب دیگه. البته گفتم. متاسفانه دشمن از همین اصل برای ایجاد عادتهای ناپسند استفاده می کنه

شماها چقدر کیف کردین؟ من که خیلی هیجان زده شدم. البته از کوچکی ظرف منه!


۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۰۸:۵۷
بانو ایرانی

من، او، شهادت

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ب.ظ

این روزها حالم خوب نیست. من که عمری حسرت شهادت داشتم، حالا باید بنشینیم و شهادت برادرانم رو نظارگر باشم. برادرانی بسیار کم سن و سال تر اما بزرگتر، با ایمان تر، متقی تر و...

بازهم مورد پسند خدا نبودم. دلم میسوزه حالا که در باغ شهادت باز ه باز است، من چرا انقدر بی لیاقتم و بی سعادت و سهمی در دفاع از شیعیان ندارم.

یکی میگفت تو جمع صحبت شده از مدافعان حرم و شوهرم گفته اصلا دوست ندارم برم.مادرش هم گفته تو بخوای بری، من نمیذارم. حلالت نمیکنم

و من فکر میکنم به دینداریهامون؛ به ادعاها؛ به ماهایی که خوبیم ، مذهبی هستیم، انقلابی هستیم اما فقط تا وقتی جان و مالمون به خطر نیفته.

وقتی به مردهایی که اهل جهاد نیستن نگاه میکنی، یا مادرانی اینچنین دارن یا همسرانی! و دقیقا مردان مجاهد، همسران و مادران مشوق داشتن و دارن. چقدر نقش ما زنها مهمه.

چند وقت پیش خونه دوستی بودم که دوپسر داشت؛ گفت لیاقت تربیت دختر نداشتم.گفتم خوش به حالتون حاج خانم. شهید تربیت میکنین ما خیلی زور بزنیم، مادر شهید تربیت میکنیم.

اما حالا میبینم شاید تربیت دختر مجاهد و اهل جهاد، از پسر اهل جهاد، سخت تر باشه و مهمتر.

دلم شهادت میخواد. خدایا نصیبم کن.

۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۰
بانو ایرانی

من، او، دینداری

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ

اومدم دفتر روزنگارش رو امضا کنم دیدم اوووووه چه بد خط نوشته

تا گفتم: محدثـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!! سریع گفت: مامان مامان ببخشید

دوستم مداد نیاورده بود، مداد خودمو دادم به او، خودم با مداد مشکی مداد رنگیم کار کردم. اومدم بهش بگم وقتی خودت مداد اضافه نداشتی، نباید به دوستت مداد می دادی! دیدم اتفاق بدی که نیفتاده! هم کار خودش راه افتاده، هم به مشکل دوستش بی تفاوت نبوده هم اونو خوشحال کرده. اومدم بگم خوب مداد رنگیتو میدادی دوستت و خودت با مداد... که یادم اومد:تنفقوا مما تحبون! آنچه خودتان دوست دارید، انفاق کنید! دیدم محدثه بهترین کار رو کرده! نه به عقل من! به دستور دین! با عقل الهی

لبخند زدم. سرش رو بوسیدم و گفتم: خدا خیرت بده که به دوستت کمک کردی. خیلی وقتها تو دینداری، بچه ها از ما جلوترن! خدایا، از ما جلوتر تر تر تر نگهشون دار

--------------------------------------------

چندین نفر آدرس اینستا رو خواستن.

banoo_313 آدرس اینستاگرام وبلاگه

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۵
بانو ایرانی