من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

من، او، عدالت

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۱۰ ب.ظ

عدالت این نیست که به همه بچه ها یه جور جواب بدی.
مثلا دخترهای من در دو رده سنی تربیتی قرار دارند. دختر کوچیکه که زیر هفت ساله میپرسه: مامان چی بپوشم؟ بهش میگم: بنظرت چی باید بپوشی! میخواهیم بریم پارک! خودت چی فکر میکنی؟
و بعد که انتخاب کرد، درمورد انتخابهاش و نتیجه اش باهم گفتگو میکنیم و اگر راضی نشد و اون انتخاب ضرر جانی براش نداشت، میذارم با عواقب انتخابش آشنا بشه.
اما وقتی دختر زیر ۱۴ سال من، با یه لباسی میاد که مناسب جایی که میخواهیم بریم نیست، ( ایراد شرعی یا عرفی ! نه سلیقه ی شخصی من) بهش میگم برو ببین لباست واقعا مناسبه؟ اغلب خودش میدونه که چه اشتباهی کرده و میخواد شیطنت کنه و با یه لبخند برمیگرده سر جای خودش اما دیروز گفت: مامااااان! چادرمو سفت میگیرم. خواهش میکنم.
- نه مامان! این لباس مناسب مجلس زنونه است!
- ماماااااااان! خواهششششششش
- نه عزیزم. متاسفم.
دیگه در این دوران کوتاه اومدن عدالت نیست. زیر هفت سال داره شناخت کسب میکنه و بالای هفت سال باید محدوده ها رو بشناسه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۱۰
بانو ایرانی

من، او، نه

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ب.ظ

من یه اصل دارم:
با چیزی که ضرر به دین و دنیای کسی نمیزنه، مخالفت نکن
این «نه» ی لامصب خیلی اثرش زیاده. تعداد «کوپن نه» مونم محدوده! خیلی باید با دقت استفاده بشه.
یه روز با دخترم بدون باباش رفته بودیم پارک نزدیک خونه. پارک که نه! یه میدون بزرگه که مثل یه پارک کوچولوئه. حتی یه حوض بزرگ هم توش داره.
دخترم رفت لب حوض که یه پهنای ۳۰ سانتی سیمانی داشت، دوید.گفتم مادر میافتی ها! گفت نه مواظبم.
- مامان تو مواظبی؛ کفشات سر میخورن!
گفت نه!
سریع نگاه کردم ببینم اگر بیفته چه عواقبی داره! ژاکتمو دراوردمو شروع کردم به آیة الکرسی خوندن.
افتاد توی آب و خیس شد.سریع ژاکتمو دورش پیچیدمو آوردمش خونه.سریع رفت حمام و گرمش کردم.
اون اتفاق باعث شد حرف شنویش از من بیشتر شد.
بیشتر تربیت، گویا در ناگفته هاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۹
بانو ایرانی

من، او، جامعه ی کوچک

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۶ ب.ظ

بچه ها باید یاد بگیرن به جامعه شون حساس باشن.
تمیزی، زیباسازی شهر، رفتارهای درست و غلط اجتماعی و تاثیراتشون و ...
پلیس میبینیم، توجهشون رو جلب میکنم به اینکه امنیتمون رو مدیون اینهاییم و اینها هم خانواده دارن و چشم انتظار!
یه آیة الکرسی برای سلامتیشون میخونیم دسته جمعی
رفتگر همینطور! باغبون، همینطور!
امشب چند تا ماشین عروس دیدیم. هم ذوق کردیم و دست زدیم، هم برای خوشبختی و سلامتیشون آیة الکرسی خوندیم😊

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۶
بانو ایرانی

من، او، تکه کلام

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۵ ب.ظ

یکی از عزیزانم ، هر وقت میخواست بگه چیزی خیلی خوبه، میگفت: چه خارجی!
این شوخی بود! ممکن بود اگر از طعم کاهو هم هیجان زده بشه بگه چه خارجی!
یه بار با مقدمه سازی های لازم ، رفتم پیشش و گفتم که این تکه کلامش، دقیقا اثر فرهنگی روی بچه ها میذاره!
باعث تقویت باور غلط « خارجی=باکیفیت» میشه. حرفمو نپذیرفت ولی به احترام من دیگه جلوی من، نگفت!
دختر من الان وقتی میریم خرید، تعصب روی جنس ایرانی داره! انقدر که فکر میکنند، من یادشون دادم! در حالیکه من تنها کاری که کردم، به جنس ایرانی، اقبال نشون دادم و اگر ایرانی نبوده، خرید نکردمو از مغازه اومدم بیرون!
الان اون عزیز ، خودش بچه دار شده و تازه کشف کرده که باید تکه کلامشو ترک کنه😊
چقد خوبن این بچه ها😍

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۵
بانو ایرانی

من، او، شدت

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۵۵ ق.ظ

وقتی مبتلا به بلا و سختی و شدت میشی، یه دقیقه بشین...
صبر کن. گوشاتو تیز کن. خوب نگاه کن. چی شده؟ چرا مهربون ترین مهربونا این سختی رو برات پسندیده؟
امروز نشستم به ابتلای امروزم فکر کردم. دیدم یه جا خلاف خواست خدا عمل کردم اینطوری شده.
قربونت بشم مهربون که منو زلال میخوای! گرفتم پیغامتو!
لبیک...چشم، درستش میکنم!
لبخند زدم و قوی پاشدم. من باید با این سختی و شدتی که خدا برام قرار داده، بزرگ بشم، زلال بشم، رشد کنم.
چرا که نه! با آغوش باز لطف تو رو میپذیرم.
سختی سخته ولی وقتی حس کنم این داروی تلخ، قراره منو به خدا نزدیک کنه، تحملش راحت تر میشه.
و البته برای ما زنهای بهشتی، یه چیزی خیلی مهمه
نشاط، آرامش، لبخند
حتی وسط این سختیها، لبخند یادت نره بانو😊


پ ن: استغفار و توبه سر جاش! اشک . آه و معذرت خواهی هم جای خودش و اثر هم داره عجیب! ولی قرار نیست خونه رو بهم بریزم. اونا بین من و خداست و مهر کربلا

و کربلا...! قصه ایه ها! حسین(علیه السلام) همه جای زندگی ما هست!

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۳:۵۵
بانو ایرانی

من، او، خواننده

يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۳۵ ب.ظ

سلام خواننده گرامی. سلام خواهر عزیزم

شرمنده که وقت عزیز و گرامی ات رو گاهی بیهوده می گیرم و مطلب قابلی به دستت نمی رسونم.

شرمنده اگر نوشته هام، باعث شده فکر کنی من خیلی خوبم و خوش به حال بچه ها و همسرم.

شرمنده اگر باعث حسرت خوردنت شدم. تو رو خدا حلال کن. حلال کن و نذار این چیزها وبال گردنم بشه برای قیامت؛ که بار خودم بیش از حد توانم سنگینه.

بارها تصمیم گرفتم ننویسم اما یه چیزایی نذاشته. یکیش خواننده هایی که احساس دین بهشون می کنم. شاید بتونم در همین مجال اندک، بخشی از آنچه خدا روزیم کرده رو به اشتراک بذارم.

منم با بچه هام دعوا می کنم.منم با شوهرم بحثم میشه.

تلاش می کنم هرچه بلدم بکار ببندم. تلاش می کنم اونطوری باشم که خدا دوست داره. تلاش می کنم مثل سربازهای امام زمان باهاشون برخورد کنم اما خب گاهی از دستم در میره! گاهی فشارهای جسمی و روحی، قدرت صبر رو ازم می گیره و نمی تونم درجه یک باشم. اما در اون لحظات یا روزها چند کار می کنم. 

  • به خودم بد و بیراه نمی گم!
  • سعی و دقت می کنم بفهمم چرا صبرم کم شده. نقص جسمیه یا روحی! و برای رفع اون نقص، تلاش می کنم ( برای رفع نواقص جسمی، از طب سنتی بهره می گیرم)
  • بشدت و بشدت تلاش می کنم خودم رو شاد نگه دارم. افسردگی از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتره.( از طب سنتی خیلی استفاده می کنم و هر چیز حلالی که منو شاد کنه)
  • به خودم برای برگشتن به آرامش، زمان می دم اما خودم رو رها نمی کنم
  • و یه چیز خیلی مهم که بزرگترین نقش رو در زندگیم داره، تکرار دوتا جمله است!
    «خدایا دوستت دارم، خدایا دوستم داشته باش»

باور کن، همه و همه روزها و لحظه های سختی دارن و قطعا روزها و لحظه های خوشی! فضای مجازی، ویترین زندگی آدمهاست که قطعا پر از نور پردازیه و در زیباترین حالت ممکن به اشتراک گذاشته شده! زندگی خودت رو با اونها مقایسه نکن! خودتو با خودت مقایسه کن. تنها کسی که باید هر روز از اون بهتر باشیم، دیروز خودمونه!

مهم نیست چقدر! اما مهمه که بهتر باشیم. مهمه که تلاش کنیم. مهمه که یه ذره، از همون ذرة المثقال ها هم که شده، بهتر بشیم. اگر رو به کمال باشیم، رو به رشد باشیم، خدا خودش راه باز می کنه.

و من یتق الله، یجعل له مخرجا

هر کس تقوا پیشه کنه، خدا براش راه باز می کنه.

التماس دعا بزرگواران. التماس دعا عزیزان

برای تعجیل در فرج دعا کنیم.

برای منم دعا کنید. دعا کنید من هم طوری باشم که مولا، ازم راضی باشه!

وقتتون بخیر، یا حق

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۲۰:۳۵
بانو ایرانی

من، او، لبیک

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحمین
امروز یه روز جدیده اما یه روز معمولی نیست!
🌺 امروز باید بریم با مولامون، با اماممون #بیعت کنیم! لبیک بگیم به مولا! نمی دونم تو چه حالی داری اما من منقلبم!
🌤امام من، طبق احادیث، #طَریدٌ (طرد شده) #فریدٌ (بی کس) #شَریدٌ( آواره) #وحید ( تنها) هست و من ، آرام و آسوده زندگی خودمو ادامه می دم!
آقا برای اومدنش به 313 تا #جوانمرد نیاز داره! 313 نفر که پای عهدشون مثل قاسم سلیمانی بایستن!
چقدر تا قاسم سلیمانی شدن فاصله دارم؟
🌺به قول بزرگی می گفت:« گناه امروز ما منتظرا، نماز نخوندن و دروغ گفتن نیست!(تکلیف اینا که دیگه روشنه) گناه ما اینه که حواسمون نباشه باید بهترین باشیم»
📣آهای مادر منتظر! حواست هست پسرت باید قاسم سلیمانی بشه؟ باید محسن حججی بشه؟
📣آهای آقای منتظر! حواست هست باید قاسم سلیمانی باشی؟ باید محسن حججی باشی؟
📌خودمونو دست کم نگیریم! ما باید بهترین یارهای امام عصر باشیم! کسی که امام روشون حساب می کنه نه سیاهی لشگر!
📌امروز اول با خودمون قرارهامونو بذاریم بعد بریم به آقا #لبیک بگیم!
خدا کنه دیگه آقامون #بیابونگرد نباشه!
خدایا #فرج آقا رو همین امروز امضا کن.


بعضی مطالب رو تو کانال هم می ذارم!

@heavenly_women

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۴۳
بانو ایرانی

من، او، معلمهای زندگی

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ق.ظ

نمی دونم این نگاه مامان از کی و چطوری به وجود اومد اما در من، قطعا و قطعا توسط مامان به وجود اومد. انگار همه چیز می خواست بهش درس بده

به کوه نگاه می کرد، درس عرفان می گرفت. به سوختگی بند انگشتش نگاه می کرد، درس عرفان می گرفت. به حرکت برگها در باد نگاه می کرد، درس عرفان می گرفت و انقدر خوب درس گرفت، که در 35 سالگی به کمال خودش رسید و رسید!

مامان یه خصلت خوب دیگه هم داشت! بال ما مینشست پای فیلم و کارتون! آی که چقدر لذت داشت

حالا تصور کن با اون نگاه عارفانه و ریز بین، از بین کارتونها چقدر درس می گرفت و چقدر درس می داد!

ما بد ساخت ترین فیلمها رو هم با لذت می دیدیم، چون مامان از توش درس می گرفت و برامون تشریحش میکرد!

اینکار باعث شده منم با دخترا همین کار رو کنم! اینطوری اثرات منفی فیلمها خیلی کمرنگ می شن! رابطه عاطفی من و دخترا بیشتر شده و یکی از تفریحات خونه ما، فیلم دیدن با مامانه!

حالا جالبه، جدیدا محدثه خانم، برداشتهاش رو از فیلمها می گه و می بینم چقدر نگاهش عمیق شده و این لذت بخشه

خدایا، کمک کن پیغامهاتو درست بگیرم و اونطوری زندگی کنم که تو دوست داری

پ ن:فیلم آلیس در آنسوی آینه رو ببینید. البته با دید نقادانه. بالاخره فیلم رو مسلمونها که نساختن! ولی نکات خوبی داره

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۸
بانو ایرانی

من، او، جواب سوال

پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۴ ق.ظ

دیروز از شهید حججی پرسیدم چر من شهید نمی شم!

امروز با حرفهای شهدا تو وصیت نامه هاشون، فهمیدم چرا!


بعضی مواقع این نفس سرکش سراغم می آمد، وسوسه می شدم و نق میزدم،

شهید حسین همدانی

نق زدن رو گناه می دونه! می بینی! وای خدا! کجام؟

دیگر هیچ چیز در این دنیا مرا آرام نمی کند جز رسیدن به سوی تو و خشنودی تو

شهید حسن غفاری

فهمیدم هر روزی که دیگه آامی و قراری جز رسیدن به خدا نداشته باشم، شهید خواهم شد!

اصلا این شهدای مدافع حرم، عارف اند! عجیبند! اعجوبه اند!

این شهیدو ببین! متولد 72 هست!


عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند.

بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.  درد را، انسان بی هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار می‌فهمد.

راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟

خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش می‌شنوم صدای حرم می‌آید گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.

مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمی‌کنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده‌ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته‌ رقیه (س) به حرمت نگاه خسته‌ زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.

عباس دانشگر 1395/2/2

خدایا بصیرت بده تا ما هم بپیوندیم. اثر اشکهای این دهه ما رو بصیرت و لباقت شهادت قرار بده. محبت خودتو در دل ما انقدر زیاد کن که جز خودت، چیزی آروممون نکنه


۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۴
بانو ایرانی

من، او، محرم بی قاعده

دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۵ ق.ظ

محرم چرا این شکلیه؟ اصلا حال آدم، سرجاش نیست! قلبمون تو فشاره

میخوام دخترام رو بغل کنم! یاد رقیه و سکینه (سلام الله علیهما) می افتم و گریه می کنم

می خوام صورت دخترمو ناز و بوسه کنم یاد صورت کوچیک و شیرین رقیه می افتم و اندازه ی دستمو با صورتش مقایسه می کنم و بعد...

میخوام آب بدم به دخترا، یاد تشنگی خیام اباعبدالله می افتم

می خوام...

مگه می شه تو این روزها، کاری از ما سر بزنه که بوی حسین( علیه السلام) نده؟

شاید دنیا به امثال ما بگه دیوونه! کسانی که همه چیز، اونها رو گریه می اندازه!

خدایا روزی که همه گریانن، ما رو خوشحال و خندان، به اباعبدالله ملحق کن

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۰۹:۳۵
بانو ایرانی