من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او، ...

روزهای زندگی همسر یک طلبه

من، او؛ داستان زندگی ماست!
ماییکه 14 سال است، تلخ و شیرین، در بود ها و نبود ها، در کنار هم هستیم و ان شالله در کنار هم می مانیم تا ظهور، تا شهادت، تا ...
اینجا از مسیر تکاملمان می نویسم؛ از دریافت هایم؛ از پیاده کردن اندکی از سبک زندگی اسلامی .

آخرین مطالب

من، او، آرامش

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

میبینم فاطمه خانم داد میزنه

میبینم محدثه خانم زودرنجتر  و حساس تر شده.

به خودم نگاه میکنم. صبر و آرامشم کم شده. نظم خونه، نظم برنامه ایم، نظم فکریم، بهم ریخته

لبخندام کم شده و تو خلوت هم ناخوداگاه، اخم میکنم.

دردای روحی یه جوری ان که به قول مامان، وقتی بفهمیشون، بزرگترین قدم رو به سمت رفعشون برداشتی. 

به درو دیوار زدم تا آرامشم برگرده. تا دوباره بشم همون مامان همیشه خندون

همون مادر مهربان مقتدر


یه توبه، یه استغاثه، یه عهد جدی 

نظم برنامه ای و فکریمو اول برگردوندم. نظم ظاهری خونه هم که تا نباشه، نمیشه کاری کرد.

گوش کردن روزانه یه سخنرانی. الان  من باید« محبت راز معنویت » استاد پناهیان رو گوش بدم.عالیه عالی

پیاده روی وورزش روزانه

محاسبه نفس جدی که اگر کارای تعهد شده رو انجام ندادم، جریمه نقدی کنم خدمو

اول شکر، بعد استغفار، بعد راهکار

شکر داده ها. باید ریز و شخصی باشه. کارهای خوب روزانه

استغفار هم همینطور. کارهای بد و کمکاریها

راهکار برای حل اشتباهات و رفع کمبودها. برنامه ریزی فردا و ...


آرامش چیز عجیبیه. خیلی باید مواظبش باشیم

هروقتم نبود، انقدر بگردیم تا باز پیدا بشه. بچه ی حساسی هم هست! زود میره و گم میشه

البته برا آدمهای کوچیکی مثل من.کسانی که سکینه بر قلبشون نازل شده، هیچی آرامششون رو فراری نمیده

ااین روزا دعا کنیم خدا به قلوب همه مون آرامشی از جنس سکینه ای که به قلوب مومنین نازل میکنه،نازل کنه

پ ن: چقدر مامانم زنده اس. هرلحظه گویا زنده تر میشه

چقدر مبارزه با نفس و خودسازیها موثرن. حتی بعد مرگ، بدرد خودمون و بقیه میخورن. مامان تا آخرین روز زندگی دنیاییش، مبارزه بانفس کرد.

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۳۲
بانو ایرانی

من، او، عذاب

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ

میگفت: تولد هر کودک، یعنی خدا هنوز به بشر، امیدوار است

و تازه فهمیدم

اقوامی که دچار بلا شدند، آخرین کودکشان ۴۰ سال قبل از آن، دنیا آمده بوده است

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰
بانو ایرانی

من، او، درد

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ق.ظ
درد دارم درد
انگار از پشت خنجر در قلبم فرو کردن! هم قلبم زخم خورده هم کمرم شکسته
امیدوار بودم دوران ظهور رو ببینم اما این روزها بد جور نگرانم
خیر سرمون، مومنان شیعه ی منتظر حضرت حجت، ماییم و ما به کوچکترین آداب اسلامی، مودب نیستیم! حاضر نیستیم خودمون رو به سختی بندازیم برای اسلام! خدا به چه اعتباری ما کوفیان امروز رو بفرسته
...
وای وای
خودم که نگو! انقدر این روزها به خودم سرکوفت زدم و خودمو شماتت کردم که...
اونروز دوستم گفت: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
نکنه مصداق ظلم به امام، ماییم و گناهانمون که ظهور رو تاخیر انداختیم! حکومت آل الله رو تاخیر انداختیم!
ای خدا! عجب نگاهی! من کجا و این نگاه ها کجا
خدایا، ما رو زینت اماممون قرار بده نه مایه ی عذاب و شماتتش
خدایا ما رو از بهترین یاران امام زمان، در زمان غیبت و زمان ظهور قرار بده!
خدایا! آقامونو برسون السلاعه
برای تعجیل در فرج، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۱۶
بانو ایرانی

پست موقت

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ق.ظ

مربوط به پست قبل



یکی از عزیزانم درگیر گناهی بود که میگفت با اینکه دلم نمیخواد گناه کنم اما نمیدونم چرا توان برترکش ندارم

براساس این دریافت جدید،بهش گفتم نمازت رو درست انجام بده

درحدتوان دراول وقت، با وضوی کامل و قیام و قعود درست

چند روز پیش منو دید گفت یه نفرتی از گناه داره درمن شکل میگیره

الهی همه مون نفرت از گناه پیدا کنیم

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۲
بانو ایرانی

من، او، مهربون ترین

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

بعضی چیزها رو  بارها شنیدیم اما یهو انگار بند دل آدمو پاره میکنه.

مثل شعری که امروز شنیدم.گویا حرف من و خدا بود


چشمامو بستم از کنارش رد شدم

چشماشو بسته تا نبینه بد شدم

هرکار میکنم ازم نمیگذره

حسی که بین ماست، از عشق بیشتره


بعضی حرفها رو هم میشنویم، حسرت میخوریم کاش سالها پیش شنیده بودیمش.

مثل تفسیر این آیه 

اضاعوا الصلوة و التبعوا الشهوات

مراحل انحراف، اول ضایع کردن نمازه بعد تبعیت از شهوات

اینو شنیده بودم که نماز از بدیها دور میکنه اما اینکه مفهوم مخالفشم، درسته، تازه فهمیدم

نخندین بهم! خب نشنیده بودم.

شاید بدرد بچه هام بخوره. بهشون بگم که مرز سعادت و شقاوت، نمازه

اونم نه هر نمازی! نمازضایع نشده!!

خدایا

هرچی نماز ضایع کردم ببخش.هرچی تبعیت از شهوات کردم بخاطر جهلم بوده.

خدایا

من رو به سعادت برسون. دوستت دارم مهربون ترین مهربونها

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۸
بانو ایرانی

من، او، ظلم( شاید پست موقت)

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ق.ظ

دارم رو یه خطبه نهج البلاغه کار می کنم.

قفل شده! گیر کرده!

توسل کردم به حضرت امیر و نور چشمشون امام عصر!

چشمم خورد به تعبیر آقا در این مورد! چه کامل! چه قشنگ! چه راه گشا

دارم می خونم و لذت می برم و غرق شدم درش! یهو می بینم چند تا نقطه گذاشته و بعدش نوشته : انفجار بمب!

خدایا! بعضی ظلم ها چقدرررررررررر بزرگن! چقدر گره های علمی می تونست توسط خیلی ها باز بشه که دشمنان با جهالتهاشون مانع شدن

خدا رو شکر که آقا هنوز هستن و خیلی گره ها رو باز می کنن اما حسرت کامل شدن اون بحث، به دل یکی مثل من، مونده


۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۵۹
بانو ایرانی

من، او، داستان زندگی

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ب.ظ

یکی بود یکی نبود

 یه شهر بزرگ و قشنگ، یه حاکم خیلی قدرتمند و مهربونی داشت. حاکم، خیرخواه ومهربون بود و صاحب کرامتهای انسانی و اخلاقی.

حاکم، عاشق یکی از دخترای شهر شد. هر روز براش گل میفرستاد اما دختر نمیفهمید کار حاکمه. عاشق گل فروش شد.

بین صفات حاکم صاحب کمال ما، غیرت هم بود. حاکم گل فروش رو فرستاد به یه شهر دیگه واسه مأموریت.

دل دختر شکست. حاکم فکر کرد شاید دختر الان متوجه محبتهای اون بشه.

به دختر که عاشق شعر بود، کمک کرد شاعر بشه.

گاهی اشعار خودشو با دست خودش مینوشت و برای دختر میفرستاد.

دختر بازهم نفهمید کار حاکمه؛ اما شک کرده بود.حق داشت.باورش نمیشد حاکم انقدر دوستش داشته باشه.

حاکم همه جوره هوای دختر رو داشت اما نمیتونست مثل همه عاشق ها، به معشوقش ابراز محبت کنه. حاکم بود دیگه!!!

کاش دختر اونهمه محبت حاکم رو میفهمید.

حاکم گاهی با پیکهای مختلف، پیغامهای محبت آمیز میفرستاد اما حواس دختر، به پیکها پرت میشد.

حاکم هنوز دخترو دوست داشت. هنوز روش غیرت داشت. هنوز براش پیغام محبت آمیز میفرستاد. و دختر هنوز باور نداشت حاکم چقدررررر دوستش داره.


قصه ی بالا، قصه ی ماهاست. دخترهایی که حاکم مهربون، عاشقشونه. همه جوره بهشون محبت میکنه و دخترای بی حواس، نمیفهمن

کاش متوجه محبت بی نظیر خدا بشیم

۱۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۳۳
بانو ایرانی

من، او، لالایی

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ب.ظ

لباس تنش کردم بریم جمکران.اتفاقی مانع شد.برای اینکه دلش نگیره، گفتم بیا مهمونی بازی کنیم.تو هم با همین لباس قشنگت، مهمون من شو.

گفت نه! عروس بازی( متنفرم از عروس بازی.از این تفکر زشت که کارتونهای زمان بچگیمون برای بچه ها ساخته.اینکه فکر میکنن عروس که بشن ، ته خوشبختی و سعادته)

معتقدم مخالفت مستقیم، حساسترشون میکنه. لباس عروسشو از تو کمد آوردم. یه لباس از تور و ساتن سفید ژیپون دار . 

رو سیسمونی محدثه بود. بعدها بندهای شونه و کمرش رو با گل رزهای پردار سفید یکدست، تزیین کردم. دخترها دوستش دارن.

کلاه سفیدشم سرش کردم. گفت: شلوار؟

گفتم شلوار نداره؛ راستش نمیخواستم جوراب شلواری مهمونیشو تنش کنم.

یهو رفت تو اتاق. چادر نمازشو برداشت و اومد بیرون. محدثه گفت: آبجی میخواهیم قایم موشک بازی کنیم! تو پات میگیره! گفت: نه! اینجوری بهتره! با چادر، بازوها و پاهاشو پوشوند.

خدا رو شکر کردمو فکر کردم که من کاری برای با حیا شدن این دختر، نکردم. 

جز اینکه از نوزادیش، همیشه تو گوشش، چه به وقت خواب، چه وقتای دیگه خوندم: دوستت دارم دختر با حیا و عفیفم. دوستت دارم دختر خوش اخلاق و مهربونم. عاشقتم چون امام حسین رو دوست داری و ...

هر صفت خوبی که دوست داریم بچه هامون داشته باشن، بهشون تلقین کنیم.خصوصا وقت خواب.وقتی چشماشون، گرم شد

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۶
بانو ایرانی

من، او، رفاه

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ق.ظ

میگه : هرکاری بچه هامو به سختی بندازه، انجام نمیدم. نمیخوام سختی بکشن

میگم: ما موظفیم بچه ها رو برای آینده شون تربیت کنیم. آینده شونو چکار میکنین؟

- دعا میکنم بحق امام زمان، زندگی آینده شون، سرشار از رفاه و آسایش باشه

- محاله! جنس زندگی دنیا با آسایش، جور نیست! 

- ما دعا میکنیم بحق امام زمان، زندگی آینده شون، سرشار از رفاه و آسایش باشه

دلم میخواد بهش بگم مثل اینکه بشینی پای درخت سیب، دعا کنی محصولش انار باشه!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۱:۵۹
بانو ایرانی

من، او، بهترین ها

دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ب.ظ

این مطلب رگه های عرفانی داره! اگر نگاه کسی به زندگی، رسیدن به کمال نیست، کسی که دغدغه اش «بهترین» بودن نیست، این مطلب رو نخونه!

۲۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۳
بانو ایرانی